آرتمیسآرتمیس، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

داستان زندگی عشق ما آرتمیس جان

دخترم

1395/2/19 12:10
نویسنده : مادر
129 بازدید
اشتراک گذاری

آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،

اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم

اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است

صبور باش و درکم کن

یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم

برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...

وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن

وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم ، با تمسخر به من ننگر

وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند ، فرصت بده و عصبانی نشو

وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند ، دستانت را به من بده... همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی ....

زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم ، عصبانی نشو چون روزی خود میفهمی .

از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم ، خسته و عصبانی نشو

یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم

کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم

پسندها (1)

نظرات (0)