آرتمیسآرتمیس، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

داستان زندگی عشق ما آرتمیس جان

پروفایل

شرح وبلاگ

آرتمیس مادروپدر ، روزها بود كه منتظر آمدنت بوديم و لحظه ها را ثانيه به ثانيه مي شمرديم روزها چه زيبا و لحظه ها چه رؤيايي مي گذشت . نگاهمان به آسمان بود كه صاحب آن كدامين ستاره را از آسمان و كدامين فرشته آسماني را به زمين خواهد فرستاد تا براي پدر و مادر دلبري كند . آري سال 91را نگاه داشتيم تا مبادا بگذرد و ما بي دليل سال 92 را ميهمان ناخوانده خانه مان كنيم ماه دی را قسم داديم كه بهمن رابپيچاند و ما باجش را در هر سال خواهيم داد و ساعت تيك تاك كنان و كند ميدويد و بابا و مامان چشم انتظار يك نگاه آسمانيت . دخترم آرتمیس بانو با اومدنش صفا و صمیمیت رو در تاریخ 24/10/1391 به خونه ما به ارمغان آورد . بارها براش نوشتم در وبلاگهای دیگه که الان منتقلشون کردم به اینجا ولی این بار تصمیم دارم در نی نی وبلاگ خاطراتش رو ثبت کنم . تا بفهمه که چقدر عاشقشم و چقدر دوستش دارم. مسافر كوچولوي ما كه سياره اش رو به قصد ديدن زمين ترك كرده بود در بیست و چهارمین روز از دی ماه نود و پنج ساعت 8:35 صبح قدم به سياره ي ما در بیمارستان خاتم الانبیا تهران گذاشت. اين وبلاگ تقديم به اونه كه خاطرات زمينيش رو هميشه بياد داشته باشه. دعا كنيم گل سرخش رو پيدا كنه.

نویسنده

آمار

تعداد مطالب : 20
تاریخ عضویت : 19 اردیبهشت 95